مقاله مدیریت تحول

کاربر گرامی ،‌توجه داشته باشید ، مقالات موجود در وبسایت ، از بستر اینترنت و جستجو در سایت های اینترنتی ( بصورت خودکار) جمع آوری شده اند، لذا لطفا جهت یافتن منابع اصلی انتشار دهنده از موتورهای جستجو کمک بگیرید.

تعریف تحول
تحول حرکتی است به فراسوی وضعیت فعلی از طریق یک وضعیت گذار و به سمت یک وضعیت آتی و یا به عبارتی دیگرتحول فعالیت و یا تلاشی برنامه ریزی شده و بلند مدت است که سازمان (ویا فرد) را به سمت جایگاه بالاتر حرکت می دهد.

مدیریت تحول چیست؟ 
با این تعریف مدیریت تحول به معنی پشتیبانی از کارکنان در گذارشان از وضعیت فعلی آنهابه وضعیت آتی است که توسط پروژه های تحول صورت می گیرد. تحول سازمانی نیز با این مفهوم، ایجاد و توسعه راه حلهای خلاقانه و جدید است. فرآیندی که با هدف توانمندسازی کارکنان برای پذیرش تغییر در محیط کسب و کار فعلی آنها انجام می شود. این نوع از تحول زمان بر است و می بایست برنامه ریزی شده باشد و شرط تحقق آن هدایت و حمایت مدیریت ارشد سازمان است. تحول سازمانی نیازمند تصویری مطلوب از آینده است و بر جنبه های نرم افزاری سازمان و فرهنگ سازمانی(جنبه های انسانی و اجتماعی سازمان) تکیه دارد و البته شامل برنامه هایی نیز برای جنبه های سخت افزاری سازمان است.
تفاوت تغییر و تحول در این است که تغییر یک هدف است و بیرونی است در حالیکه تحول تحول تولدی دوباره است و یک فرآیند و درونی است. تحول دارای منشاء درونی می تواند باشد مانند تغییر مدیریت ارشد، تغییر ساختار شرکت و … سازمان در چرخه حیات سازمانی خود با مسائل و چالشهای متفاوتی مواجه می شود. با افزایش عمر سازمان و بزرگی و سالخوردگی آن دچار فرسودگی و بی حرکتی می شود، تکنولوژیهای مورد استفاده آن فرسوده می شوند، استراتژیهای آن بروز نیستند، مسائل استراتژیک خاصی به وجود می آید، فرهنگ سازمانی با استراتژیهای سازمان ناسازگار است و شرایط جدید محیط را بر نمی تابد، فرآیندها و ساختارهای سازمان دچار تفضیل و پیچیدگیهای افراطی می شود، دیدگاه مدیران توسعه پیدا کرده و نو می شوند، کارکنان دچار رکود فکری و رخوت می شوند اینها همه مصادیقی از منشاء درونی تحول هستند.
و می تواند دارای منشاء بیرونی باشد مانند ظهور تکنولوژی های نو، بازارهای جدید، وضعیت رقبا و … توسعه نیازهای مشتریان، ابتکارات جدید رقبا و شیوه های جدید رقابت، تغییر در سیاستهای دولت و مقررات محیط کسب و کار، تغییر شرایط اقتصادی، تغییر شرایط بین المللی، تغییر تکنولوژیهای موثر بر سازمان، تغییر وضعیت بازارهای مالی و پولی، تغییرات بازار نیروی کار و دستاوردهای تازه دانش مدیریت همه و همه مصادیق منشاء بیرونی تحول سازمانی هستند.


انواع تحول
تحول سازمانی می تواند بدون انفصال از گذشته سازمان و در ادامه آن باشد که به آن تحول گام به گام می گوئیم. می تواند با گسستن از گذشته سازمان صورت پذیرد که به آن بنیادی می گوئیم. می تواند واکنشی در برابر محرکهای محیطی باشد که به آن واکنشی می گوئیم و می تواند بر اساس پیش بینی وقایع و الزامات محیطی باشد که به آن پیشگام می گوئیم. بر اساس این تقسیم بندی انواع تحول به شکل زیر خوهد بود:
.
همسازی تحولی است گام به گام که با پیش بینی وقایع محیطی صورت می گیرد.در این نوع تحول مساله ای فوری وجود ندارد. در این نوع از تحول مهارت مدیریت در پیش بینی وقایع محیطی و استفاده به موقع از فرصتهاست.
سازگاری این نوع تحول نیز گام به گام و در واکنش به تحولات محیطی است. اقدامات یک رقیب، تحول در نیازهای مشتریان، ابداع تکنولوژی و عوامل مشابه سازمان را به واکنش در برابر محیط وا می دارد. اما این واکنش اساسی و همه جانبه نیست.
اصلاح جهت تحولی است اساسی که با پیش بینی وقایع محیطی صورت می گیرد. این نوع تحولات شامل اصلاح جهت سازمان است اما غالبا در چارچوبی پیوسته با وضع موجود و گذشته سازمان تعریف می شود. به عبارت دیگر تاکید بر ایجاد تحولات اساسی بدون انفصال از گذشته است.
بازآفرینی تحولی است اساسی که ضرورت آن را تغییرات محیطی در حدی که بقاء سازمان را به خطر انداخته است دیکته می نماید.این نع تحول مستلزم گسستن از گذشته سازمان، تحول در رهبری، ارزش ها، استراتژی و فرهنگ سازمان است.

 

اساس مدیریت تحول 
براساس نتــــایج پژوهشهای انجام شده، به طور مشخص عامل موفقیت اساسی برای ایجاد تحولات عمده در سازمان، پشتیبانی اجرایی مشهود و فعال از این فرایند است.
متاسفانه برخی مجریان تحول از نتایج این مطالعات تجربی آگاه نیستند و حتی آنهایی كه از اهمیت نقش خود آگاهند نیز اغلب متوجه نیستند كـــه چنین پشتیبانی موثری چه مشخصه هایی دارد.
در یك مطالعه تجربی، از شركت كنندگان خواسته شد تا نقش پشتیبانان اجرایی تحول را تبیین كرده و فهرستی از اشتباهات احتمالی را نیز برای اجتناب از این موارد ارائه دهند. این مطالعه، مبتنی بر بهترین تجربیات حاصله از تحقیقات انجام شده در زمینه مدیریت تحول است و سومین تحقیق موسسه پروسی واقع در ایالت كلرادو (ایالات متحده) طی شش سال گذشته است كه بهترین تجربیات را در مدیریت تحول موردبررسی قرار می دهد.
۲۸۸ سازمان از ۵۱ كشور جهان دراین تحقیق شركت كرده اند. اطلاعات مربوط به این گزارش در سایت www.change-management.com دردسترس است.
● پنج نقش اساسی
شركت كنندگان در این مطالعه تجربی، پنج نقش اساسی را برای مدیران ارشد بانی تحول در سازمان توصیه كردند:
۱ - در مقرر كردن یك بودجه و تعیین منابع مناسب برای پروژه، هماهنگی های لازم را ایجاد كنید:
▪بین كار پروژه تحول و كار روزمره خود، اولویت بندی كنید‍‍؛
▪از حامیان تخصیص بهترین منابع برای تیم پروژه تحول، باشید؛
▪سرمایه لازم را فراهم كرده و به پروژه تحول تخصیص دهید‍؛
▪برای پشتیبانی از این پروژه، یك مدیر باتجربه در مدیریت تحول را منصوب كنید.
۲ - در طول این پروژه، با تیم پروژه فعالانه همكاری كنید:
▪در تعریف برنامه و طرح نهایی پروژه یاری رسانید‍؛
▪در جلسات كلیدی مشاركت داشته باشید؛
▪ضرب الاجلها و انتظارات مشخصی را مقرر كنید؛
▪بر موارد قابل تحویل، نظارت داشته باشید؛
▪خود را دردسترس اعضای تیم قرار دهید؛
▪منتظر نتایج باشید و مسئولیت پذیری را در اعضای تیم تقویت كنید.
۳ - سایر مدیران ارشد سازمان را متعهد و پشتیبان فرایند تحول سازید:
▪ابعاد پروژه را برای هم ردیفهای خود تبیین كنید؛
▪سهامداران ذی نفوذ و كلیدی سازمان را در جریان تحولات قرار دهید؛
▪ضرورت تحول را به گفتگو بگذارید و به تبیین این فراینـــــــد برای سایر رهبران كسب و كارتان بپردازید؛
▪مدیران میانی را نسبت به فرایند تحول مسئول سازید؛
▪شورای راهبری تحول، متشكل از سهامداران ذی نفوذ و كلیدی را تشكیل داده و آن را هدایت كنید؛
▪در برابر مقاومت سایر مدیران ارشد بایستید.
۴ - برای تحول، یك سخنگوی فعال وحاضر در صحنه باشید:
▪ضرورت تحول را برای كاركنان درمیان بگذارید؛
▪دیگران را در ریسك عدم تحول و نیز تبعات مالی آن شریك سازید؛
▪چشم انداز و اهداف كلان تحول را به تفصیل بیان كنید؛
▪در طول اجرای برنامه تحول، حضوری فعال و مشهود داشته باشید؛
▪برنامه تحول را به استراتژی كسب و كار سازمان پیوند بزنید.
۵ - در تحت كنترل درآوردن نقاط مقاومت كلیدی، كمك كنید:
▪كمك كنید تا تیم پروژه، دورنمای سیاسی تحول و نقاط حساس آن را درك كند؛
▪درصورت نیاز، از نفوذ و اختیارات خود استفاده كنید؛
▪انتظارات مشخصی را برای كاركنان و مدیران میانی مقرر دارید.
● معمول ترین اشتباهات
شركت كنندگان در این تحقیق، نكات ذیل را نیز به عنوان اشتباهات عمومی مدیران ارشد بانی تحول در سازمان، ذكر كرده اند تا مدیران ارشد سایر سازمانها، از این موارد اجتناب كنند:
۱ - قطع ارتباط از فرایند تغییر، پس از مدتی كه تحول رخ می دهد؛ ۲ - كناره گیری از مسئولیت تحول و یا واگذار كردن آن به مدیر پروژه تحول، پس از استقرار فرایند تحول؛
۳ - قطع تبادل نظر و استدلال كردن برای كاركنان و مدیران پیرامون نیاز به تغییر و وضعیت آینده (چشم انداز) در زمانهای مختلف و از راههای گوناگون؛
۴ - قصور در ایجــاد اتحادی میان رهبران كسب و كار و سهامداران ذی نفوذ تا پروژه را پشتیبانی كنند؛
۵ - راه اندازی پروژه تحول جدید، بلافاصله پس از شروع پروژه جاری (تحت الشعاع قرارگرفتن پروژه اول)؛
۶ - دست كم گرفتن مقاومت دربرابر تغییر و ناچیز پنداشتن نیاز به تحت كنترل گرفتن افرادی كه در حاشیه فرایند تغییر قرار دارند؛
۷ - قصور در برآوردن آن دسته از انتظارات مدیران میانی و سرپرستان كه مرتبط با تغییر و فرایند تغییر است؛
۸ - صرف زمانی بسیار اندك برای پیشرفت پروژه و كمك به تیم پروژه جهت غلبه آنها بر مشكلات.
معمولاً سازمانها متحول می شوند تا باز و جهانی شوند و در آنها فكر و روح افراد چه بصورت فردی و چه به صورت گروهی برای رسیدن به اهداف همه گروههای ذینفع مانند: مشتریان، كاركنان و سهامداران بسیج شود و به هرحال این انسانها هستند كه نیروی مولد و محرك برای تغییر سیستم ها، ساختارها و سازمان ها هستند.
معمولاً تغییرات سازمانی و تحول برای گذار از یك مرحله توسعه به مرحله دیگر هم ممكن است ایجاد شود، سازمانها با گذار از مراحل مختلف توسعه، بالغ می شوند.
پیش از تصمیم گیری در مورداینكه بهسازی كدام یك از جنبه های سازمان ضرورت دارد، باید نقاط قوت و ضعف سازمان را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. در این میان، ارزیابی نیازها از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
تغییر سازمانی نخست مستلزم بررسی و تشخیص مشكل است شناخت مشكل و ارائه صورت مساله واقعی نیمی از تغییر است چنانچه مدیران سناریوی تغییرات، در تعریف از مشكلات دچار خطا و لغزش شوند هزینه های گزافی را خواهند پرداخت چرا كه سازمان و منابع آن را به سمت اهدافی هدایت خواهند نمود كه در جهت نیازهای واقعی سازمان طراحی نشده و پاسخگوی مشكلات نمی تواند باشد مدیریت تغییر بیش از هر اقدامی باید راهكارهای حل مساله و ابعاد آن را مورد بررسی و شناخت دقیق قرار دهد.
ویژگی ها و خصوصیات یک نظام اداری مطلوب و آرمانی :
1-  نظام گرا و همه سو نگر
2- کارا ، بهره ور و ارزش افزا
3-  پاسخگو وشفاف
4-  اثربخش ، نتیجه گرا و کیفیت مدار
5-   شهروند مدار ، خدمتگزار و مردم سالار
6-  سالم ، عاری از فساد و تبعیض
7-  مشارکت جو و مشارکت پذیر
8-    شایسته سالار و دانش گرا
9-  آینده بین  ، دورنگر و هدفمند
10- قانونمدار ، ضابطه مند و اخلاق گرا
11- مدیر وراهبر
12- توسعه گرا و نواندیش
فرصت‌ ها و نقاط‌ قوت‌ نظام‌ اداری‌ كشور
فرصت‌ ها و نقاط‌ قوت‌ نظام‌ اداری‌ ایران‌ از نظر سازمان‌ مدیریت‌ و برنامه‌ ریزی‌ كشورعبارتند از:
1- برخورداری‌ نسبی‌ از نیروی‌ انسانی‌ با تجربه‌ و دانش‌ آموخته‌،
2- تمایل‌ جامعه‌ و نهادهای‌ تخصصی‌، صنفی‌ و مدنی‌ به‌ مشاركت‌ در تصمیم‌ سازی‌ و ارتقاء كیفیت‌ مدیریت‌ بخش‌ دولتی‌ كشور،
3- دسترسی‌ فزاینده‌ به‌ منابع‌ اطلاعاتی‌ و دانش‌ مدیریت‌ و فن‌ آوری‌ های‌ نوین‌ اداری‌،
4 - خواست‌ و استقبال‌ جامعه‌ از انجام‌ اصلاحات‌ اداری‌
5- برخورداری‌ از رشد نسبی‌ دانش‌ و بینش‌ تخصصی‌ و حرفه‌ ای‌ در مدیران‌ نظام‌ اداری‌ كشور
6- حساسیت‌ و توجه‌ ویژه‌ مقام‌ معظم‌ رهبری‌ وریاست‌ محترم‌ جمهور و مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌ به‌ انجام‌ اصلاحات‌ اداری‌.
نقاط ضعف و مشکلات نظام اداری
1- عدم تفکیک پستهای سیاسی از پستهای اجرایی:
در سازمانها، از رأس هرم سازمانی تا قاعده که مدیریت اجرایی است، مدیریت سیاسی اعمال می گردد. و از طرفی چون این گونه مدیریت ها براساس شایسته سالاری و تخصص و طی سلسله مراتب اداری اعمال نمی گردد؛ کارکنان امید به آینده و رشد و تعالی را از دست داده و بجای تلاش در جهت بهبود عملکرد سازمانی به دنبال روابط سیاسی می باشند.
2- فقدان نظام انتصاب ها براساس شایستگی:
در نظام های اداری به طور انفرادی و در نظام اداری کل کشور برنامه ریزی خدمتی وجود ندارد. از این رو انتصاب ها سلیقه ای و براساس روابط و یا باندی و گروهی صورت می پذیرد. لذا پست ها به منزلۀ غنایم پیوسته در حال داد و ستد می باشند.
3- عدم وجود سیستم ارزشیابی عملکردی واحدهای اداری و سیستم پاسخگویی:
نظام ارزشیابی عملکرد سازمان ها که متضمن عملکرد درست و بر مبنای اهداف و استراتژی های مدون اتخاذ شده باشد، وجود ندارد. بنابراین مدیران سازمان ها خود را مقید به وظایف سازمانی نمی دانند و در مقام پاسخگویی بر نمی آیند و از طرفی خود نظام اداری نیز خواهان ارزیابی عملکرد نیست.
4-عدم وجود ارتباط ارگانیک و تعریف شده بین سازمان ها و نهادهای کشور:
سازمان ها و نظام های اداری موجود به مثابه جزایری هستند که به تنهایی عمل می کنند و خود را مقید به ارتباط و هم سرنوشتی با سازمان ها نمی دانند.
5- عدم وجود توجیه منطقی حیات بعضی از سازمان ها:
در جامعه ما بعضی از سازمان ها به علت ضرورت مقطعی متولد می شوند و پس از رفع ضرورت بدون هیچگونه توجیه منطقی همچنان باقی می مانند. تنها منافع مدیران و کارکنان است که این سازمان ها را نگه می دارد نه ضرورت و نیاز واقعی به آنها. هیچ نهاد، سازمان و ارگانی نیست که بررسی منطقی نماید و در صورت عدم نیاز، سازمان را از فرایند حذف نماید.
7- استخدام مادام العمر:
استخدام مادام العمر باعث می شود تا کارکنان پس از رسمی شدن مطمئن شوند که هیچگونه خطری آنها را تهدید نمی کند. عملکرد ضعیف، عدم دانش افزایی، عدم تمکین و ابداع و نوآوری و .. هیچکدام باعث نمی گردد که کارمند احساس خطر کند.
8- تصور ذهنی و باور اجتماعی مبنی به اینکه نظام اداری تنها محل اشتغال نیروی انسانی کشور است .
9- عدم انطباق فرهنگ سازمانی باور های غلط و نگرش های غالب با مبانی اعتقادی .
10- عدم مبارزه جدی با فسادی اداری و ناکار آمدی موجود.
11- عدم استفاده از رویکرد علمی و تجار ب حرفه ای
12- شیوه های مدیریتی فرد محورانه :
هرگونه تغییر سازمانی که توزیع قدرت را برهم زند فعالیتهای سیاسی درون سازمان را برمی انگیزد .
موانع‌ تحول‌ نظام‌ اداری‌
1- مقاومت‌ گروههای‌ متأثر از اصلاحات‌: زیان‌ بران‌ اصلاحات‌ و ذینفعان‌ وضع‌ موجود،
2- اختلاف‌ نظر در هدف‌ ها، چشم‌ انداز و آینده‌ مطلوب‌ نظام‌ اداری‌ كشور،
3- اختلاف‌ نظر در خط‌ مشی‌ ماوراء كارهای‌ تحول‌ اداری‌،
4- محیط‌ سیاسی‌ ناآرام‌
5- ارتباط‌ و پیوند اندك‌ با محیط‌ بین‌ الملل‌.
اهم برنامه و سیاستهای تحویل در ساختار نظام اداری
1- برنامه منطقی نمودن اندازه دولت با سه طرح :
1 - اجرای وظائف حاکمیتی  دولت به نحو کارآمد و اثر بخش
2- گسترش فعالیت بخش غیردولتی از روشهای خصوصی سازی و ارائه ساز و کار مناسب برای نظارت بر حسن اجرای کارها
3- انجام خدمات زیربنائی از طریق بخش غیردولتی  با استفاده از روش قیمت تمام شده
2- برنامه اصلاح ساختارهای تشکیلاتی دولت با چهار طرح :
1- عدم گسترش تشکیلات دولت با تاکید بر کوچک سازی (قانون برنامه سوم توسعه )
2- کاهش پستهای مدیریتی بمنظور ایجاد انسجام در ساختار بخش دولتی
3- قانونمندی وظائف در سطح ملی و کلان
4- اعطای اختیارات به مقامات محلی ومنطقه ای بمنظور تسریع در پاسخگوئی به مقامات
3- برنامه  اصلاح نظام های مدیریتی با سه طرح :
1-   رعایت اصل ثبات مدیریتی
2-  تهیه کارنامه عملکرد مدیران بمنظور ارتقای سطح کیفی مدیریت در دستگاههای دولتی
3-  ارائه گزارش سالانه توسط کلیه دستگاههای اجرائی به دولت
4- برنامه اصلاح نظام استخدامی با پنج طرح :
1- مقررات استخدامی بر اساس انتخاب اصلح مورد تجدید نظر قرار گیرد
2- مقررات استخدامی به دو نوع دائم و موقت محدود گردد
3- کاهش استخدام دائمی .
4- حقوق و مزایا و جبران خدمت مکفی برای کارکنان دولت برقرار شود.
5- برای استخدام در بخش دولتی ، احراز حداقل های علمی و تخصصی الزامی گردد.
5- برنامه اصلاح نظام آموزشی و بهسازی نیروی انسانی :
1- آموزش کارکنان دولت  با هدف افزایش و به هنگام نمودن دانش ، بینش و مهارت همراه با انگیزش لازم
2- از تبدیل دستگاههای دولتی به محلی برای کسب مدارج دانشگاهی از طریق استفاده از امکانات دولتی اجتناب شود
3- در نظام ارزشیابی کارکنان دولت معیار رضایتمندی ارباب رجوع ، مدیر و همکاران ، ملحوظ گردد
4- مدیران عالی و اجرائی در سطوح مختلف از آموزشهای مورد نیاز در چهار چوب نظام آموزش کارکنان دولت برخوردار گردند.
6- برنانه اصلاح فرایندها ، روشهای انجام کار و توسعه فن آوری اداری :
1-  اصلاح روشها ، رویه ها ، فرایندهای انجام کار بمنظور رضایت ارباب رجوع ، ساده سازی روشها و کاهش هزینه ها و...
2-  توسعه نظام مکانیزه در دستگاههای اجرائی
3- نظم و انضباط اداری و ارزیابی دستگاههای اجرائی با این معیار
4-  بکارگیری دیدگاهها و تجربیات متخصصان داخل وخارج کشور
5-  نظام پذیرش و بررسی پیشنهادها
6-  استقرار شبکه  اطلاع رسانی  و اتصال به شبکه جهانی اینترنت
7- برنامه  اجرائی ارتقاء و حفظ کرامت مردم :
1-  ارائه خدمات به مردم بطور شفاف و مشخص ، زمانمند و با کیفیت مطلوب
2- دستگاههای اجرائی خدمتگزار و پاسخگوی مردم هستند
3- نظام اطلاع رسانی خدمات دولتی  بصورت سهل و آسان طراحی شود
4- برخورد قاطع با پدیده مذموم فساد اداری
5- ارزیابی مستمر سطح رضایتمندی مردم از خدمات دولتی

جمع بندی ونتیجه گیری :
بی‌شك دنیای كنونی، دنیای سازمانها است و متولیان این سازمانها انسانها هستند؛ انسانهایی كه در كالبد سازمان روح می‌دمند، آن را به حركت درمی‌آورند و اداره می‌كنند. سازمانها بدون وجود نیروی انسانی نه‌ تنها مفهومی‌ ندارند،  بلكه اداره آنها نیز میسر نخواهد بود. حتی با وجود فنآورشدن سازمانها و تبدیل آنها به توده‌ای از سخت‌افزار، همچنان نقش انسان به عنوان عاملی حیاتی و راهبردی در بقای سازمان، كاملاً مشهود است. براین اساس منابع انسانی ارزشمندترین منبع سازمانهای امروزی به شمار می‌آیند. چراكه به تصمیمات سازمانی شكل داده، مسایل و مشكلات سازمان را حل نموده و بهره‌وری را عینیت می‌بخشند.
افزایش بهره‌وری سازمانها و توسعة روزافزون آنها، مستلزم رشد و بهره‌وری كاركنان و نیز تقویت نیروی انگیزش آنان می‌باشد.برخی اندیشمندان دانش مدیریت، از انگیزش به عنوان موتور محرك یا نیروی پیش‌برندة انسان  یادكرده‌اند.
موفقیت سازمانها تا حد زیادی به روحیات، تلاش، انگیزش و رضایت منابع انسانی آنها بستگی دارد. به عبارت دیگر كارآیی و اثربخشی سازمانها با كارآیی و اثربخشی نیروی انسانی آنها وابستگی مستقیمی دارد. نیروی انسانی برای ارائه رفتار مطلوب و مورد پسند در راستای اهداف سازمان، باید هم انگیزه داشته باشد و هم درست برانگیخته شود و این امر تحقق نمی‌یابد مگر ازطریق شناسایی چراهای رفتاری یا علل تمایل و دلایل انگیزه و رضایت كاركنان، بمنظور هدایت رفتار آنها به سوی تحصیل اهداف ‌سازمانی واستفاده‌ بهنگام از آنها توسط مدیران ‌لایق وشایسته باهدف تحقق‌محیطی‌مطلوب ومناسب.
رضایت شغلی، علاقه و وفاداری به سازمان و بالندگی كاركنان منوط به ایجاد محیطی است كه مدیران‌ متولی و مسئول‌آن هستند. شناسایی عوامل ایجاد رضایت و دلایل نارضایتی كاركنان و نیز ارزیابی رضایت شغلی آنان به عنوان اقدامی كلیدی درجهت اهداف یادشده، نقشی بسزا و چشمگیر دارد.
توجه به پیامدهای نارضایتی از شغل نظیر: غیبت، جابجایی، ترك كار، ... و تأثیر آنها بر سازمان و افزایش هزینه‌های سازمانی از یك سو و اثرات روحی و جسمی نارضایتی بر سلامت كاركنان و بهره‌وری آنان از سویی دیگر ما را به اهمیت موضوع رهنمون می‌سازد. نارضایتی شغلی می‌تواند زمینه‌ساز پیدایش بخشی از شكایتها، كاركردهای ناچیز، كاهش تولید، كالای نامرغوب، دشواری‌های انضباطی، كم‌كاری‌ها و دیگر مشكلات باشد.
آنچه كه در راستای توسعه منابع انسانی اهمیت دارد، این است كه بهبود منابع انسانی تنها با آموزشهای فنی و تخصصی حاصل نمی‌شود، بلكه از طرق مختلف باید به توسعة آن پرداخت. بنابراین اگر در مدیریت منابع‌انسانی سازمانها، این موضوع مورد توجه قرار نگیرد، آن سازمان محكوم به فنا است.
در این راستا، یكی از راهكارهای اساسی این است كه منابع انسانی به مثابة‌ مهمترین سرمایه سازمانها درنظر گرفته شود و در ضمن برنامه‌ریزی به منظور جذب، تأمین و اعتلای سطح توانائی‌های نیروی انسانی ازطریق شیوه‌های نوین علمی مدیریت منابع انسانی انجام گیرد. نتیجه اینكه جهت دستیابی به بهره‌وری پایدار دركشور و تولید با كیفیت بالا درسطح كلاس جهانی، رویكرد سیستمی به منابع انسانی و توجه استراتژیك به آن را می‌طلبد.

ثبت نام دوره مدیریت تحول

برچسب ها : انتشار دهنده:
۷ روز هفته ۲۴ ساعته پاسخگوی شما هستیم.