مقاله بهداشت روان
توسط مرکز آموزش مجازی پارس ( آموزش الکترونیک ، آموزش از راه دور ،آموزش غیر حضوری ) گرداوری شده است.والدین به عنوان اولین معلم كودكان وظیفه خطیری نسبت به انسان سازی و حفاظت از بهداشت روانی و شخصیت فرزندان دارند. والدین ابتدا باید نیازهای اساسی فرزندان از جمله بازی، احترام، مسؤولیت و پذیرش در گروه را مورد توجه قرار دهند و زمینه را برای تأمین هر یك از آنها فراهم سازند. پدر و مادر باید جو خانه خود را اصلاح و بهبود بخشند، یعنی حالت گرم – پذیرا بر خانه خود حاكم كنند، زیرا ایجاد جوّی از ترس، تهدید، اضطراب و فشار روانی بر سلامت روانی كودكان آسیب وارد میكند. والدین باید سعی كنند در خانواده محیطی حاكی از صلح، صفا و صمیمیت را بوجود آورند، زیرا اگر فرزندان قبول داشته باشند كه خانواده آنها را میپذیرد، احساس ارزش و احترام میكنند. در یك كلام، والدین باید الگوی نمونه عملی در مسایل عقیدتی، اجتماعی ، دینی و مذهبی باشند.برای دستیابی به بهترین شكل بهداشت روانی، افراد باید شكستهای خود را بپذیرند، انعطاف پذیر باشند، در زندگی هدف داشته باشند، خود كار آمدی و خود گردانی لازم را برای افزایش اعتماد به نفس و احساس كفایت و پختگی داشته باشند. به هیمن منطور و برای كمك به بهداشت روانی باید زمینههای آسیب پذیری خود را دریابیم، زمان (استفاده بهینه از اوقات) خود را مدیریت كنم، نه خود كم بین باشیم و نه خود بزرگ بین، با انجام به موقع كارها از احساس درماندگی جلوگیری كنیم و با دیگران روابط صمیمانه برقرار كنیم.
مقدمه
روان شناسی علم مطالعه رفتار آدمی است. بیشتر توجه روان شناسان، امروزه صرف یافتن راههای مناسب برای حل مشكلات روانی است كه انسانها در برخورد با مسائل روزمره و عملی با آن روبرو هستند. كمتر كسی در برابر بیماریهای روانی مصونیت دارد. البته دانستن این كه هر كسی ممكن است گرفتار ناراحتی روانی شود، خود به خود كافی نیست، زیرا بهداشت روانی تنها به تشریح علل اختلالات روانی منحصر نیست، بلكه هدف اصلی آن پیشگیری از وقوع ناراحتیها است.وجود افراد سالم، از شرایط مهم و اساسی برای رشد یك جامعه است. جامعهای كه به سلامت جسم و روان اعضای خود توجه میكند، ضمن عدم صرف هزینههای سرسام آور درمانی، انسانهایی سالم نیز پرورش میدهد كه این خود ضامن رشد فردی و اجتماعی آن جامعه است.
معنی و مفهوم بهداشت روانی
اگر بهترین دفاع، تهاجم خوب است، بنابراین ارتقای سلامت نیز بهترین شكل بهداشت روانی به شمار میاید. سازمان جهانی بهداشت، بهداشت روانی را چنین تعریف میكند «فرایند تواناسازی مردم برای بهبود افزایش تسلط بر سلامتشان». دیگر متخصصان بهداشت، بهداشت روانی را به این صورت تعریف كردهاند: «علم و هنر كمك به مردم برای تغییر شیوه زندگیشان به منظور رسیدن به كمال مطلوب سلامتی».عنصر اساسی در هر تعریفی كه از بهداشت روانی ارائه میشود، مفهوم پیش گیری است. پیشگیری را میتوان از دو دیدگاه بررسی كرد: دیدگاه موقعیت مدار و دیدگاه فرد مدار. در دیدگاه پیشگیری موقعیت مدار، تلاش متخصصان بهداشت و سلامت روانی متوجه كاهش علل محیطی و موقعیتی رفتار غیرعادی است؛ و در دیدگاه پیشگیری فردمدار، بر تواناییهای فرد در مقابله با شرایطی كه امكان دارد به رفتار ناسازگار منجر گردد تأكید میشود.پیش گیری را چه با دیدگاه موقعیت مدار و چه با دیدگاه فرد مدار، میتوان در سه سطح انجام داد: پیشگیری اولیه، پیشگیری ثانویه و پیشگیری ثالث.
الف) پیشگیری اولیه : در پیش گیری اولیه كاهش موارد جدید اختلال روانی در یك جامعه مورد توجه قرار دارد. هدف این پیشگیری جلوگیری از ابتلای جمعیت سالم و عادی به اختلال روانی است. مثلاً اگر معلوم شود كه بسیاری از اختلالهای روانی ناشی از فشار روانی و ناكامیهای فرد در زندگی اجتماعی است، جامعه میتواند با دادن آگاهی و آموزش، سایر افراد را در مقابل استرس و فشارهای روزمره مقاوم نماید. امروزه از طریق آموزشهای رسمی (مدارش و دانشگاهها) و یا از طریق آموزش غیررسمی (رسانههای جمعی= رادیو و تلویزیون، روزنامهها و مجلات) توانستهاند میزان ابتلا به اختلالات روانی را كاهش دهند.
ب) پیشگیری ثانویه: در پیش گیری ثانویه، هدف اولیه درمان كامل یك اختلال است ولی هدف ثانویه میتواند كنترل بیماری باشد. در این پیشگیری، درمان بر روی جمعیت مبتلا متمركز میشود. بطور مثال یكی از اختلالها ، اختلال افسردگی است و در آن با كمك به بیمار برای غلبه به بیماری، در وهله اول از گسترش هرچه بیشتر بیماری او جلوگیری كرده و در مرحله بعد، با اتخاذ شیوههای درمانی مناسب، سعی میشود كه بیمار به وضعیت مناسبتر و متقاعدتری دست یابد تا بتواند با محیط خود سازگار شود.
ج) پیش گیری ثالث: هدف این پیشگیری كاهش آسیبهایی است كه در نتیجه اختلال حاصل شده است. بر اساس این پیشگیری از طریق توان بخشی و حمایتهای اجتماعی میتوان میزان آسیب را به حداقل رساند، هر چند كه ممكن است هیچ گاه بهبودی كامل حاصل نشود.برای مثال، پس از مرگ یكی از نزدیكان، فشار روانی بر نزدیكان ایجاد میشود كه امكان جلوگیری از آن وجود ندارد. مشاوره یا گروه درمانی بعد از این گونه حوادث ممكن است حمایتهای اجتماعی مناسبی را فراهم سازد كه آسیب پذیری فرد را در برابر فشار روانی كاهش میدهد.
ضرورت بهداشت روان
سلامتی یك امر اساسی و مهم در زندگی انسان است. بر اساس آمارهای موجود نیمی از مرگ و میرها در نتیجه رفتارها و روشهای غلط زندگی است. در قرون گذشته انسانها بیشتر به خاطر بیماریهای میكروبی و عدم بهداشت جسمانی و یا حوادث طبیعی میمردند ولی امروزه مرگها اغلب در نتیجه روشهای غلط زندگی است. مثالهایی آشنا در این مورد شامل بیماری سرطان ریه به خاطر استفاده از سیگار، مرگهای ناشی از استفاده از غذاهای نامناسب و یا عدم فعالیتهای جسمانی، بیماریهای ناشی از تماس با مواد سمی و شیمیایی، هم چنین آتشسوزی، تصادفات رانندگی و ... میباشد بررسی و مطالعه انجام یافته در شهر تهران در سال 1378 نشان میدهد كه بیماریهای دستگاه گردش خون، سرطان و سایر تومورها، سوانح ، مسمومیتها و خودكشیها، عوارض حاملگی – زایمان نفاسی، حالات بد تعریف شده، بیماریهای عفونی و انگلی ، بیماریهای دستگاه تنفسی و دستگاه گوارشی به ترتیب بیشترین علت مرگ و میر بوده است.خانواده نقش مهمی در تأمین بهداشت روانی افراد دارد. در ذیل نقش خانواده از سه جنبه بررسی میشود:
الف) نقش خانواده در سلامت روانی: پایههای رشد روانی اجتماعی كودكان ، احساس ایمنی و ارضای عاطفی آنان در سالهای اولیه كودكی پی ریزی میگردد، زیرا تفاهم، سازگاری و محبت موجود در محیط خانواده، در تقویت حس اعتماد به نفس و پرورش نیروی سازنده در كودكان و نوجوانان بسیار حائز اهمیت است
در یك خانواده عادی، والدین ضمن همبستگی و احترام متقابل نسبت به یكدیگر در برخورد با فرزندان ، روش هماهنگ و یكسان را در پیش میگیرند و در نتیجه، فرزندان احساس میكنند كه رابطه والدین، صمیمی است، زیرا كودك و نوجوان باید والدین خود را منبع شادی، امنیت عاطفی، ارضای خاطر جسمی و روانی دانسته و آنان را پناهگاه خویش بدانند.بیتوجهی والدین به سالم سازی محیط روانی – اجتماعی و فقدان روابط مناسب در بیشتر موارد، كودكان و نوجوانان را با كمبودهای عاطفی مواجه میسازد. لذا ریشه رفتارهای نابهنجار كودكان و نوجوانان، انحرافات و بزهكاریها را باید در سنین اولیه كودكی و در میان خانواده جستجو كرد، به همین دلیل برای شناخت علت ناسازگاریهای كودكان و نوجوانان و پیدایش اختلالهای رفتاری، بیش از هر چیز آگاهی از وضعیت خانواده آنان ضرورت دارد.به طور كلی اصولی كه باید پدر و مادر، به عنوان والدین كودك و نوجوان، همیشه در نظر داشته باشند، عبارتند از: هماهنگی در انضباط و تربیت كودكان و نوجوانان، یگانگی در انتظار و توقع از آنان با توجه به تفاوتهای فردی و محدودیتهای موجود و جلوگیری از وقوع مسائلی كه موجب ایجاد هیجان ناخوشایند در كودك و نوجوان میگردد.
ب) نقش خانواده در پیشگیری از پیدایش اختلالات جسمی و روانی در كودكان: توجه والدین، بخصوص مادران به نكات و دستورالعملهای زیر میتواند در حفظ سلامتی آنان و سلامت جسمی و روانی در كودكان آنها كاملاً مؤثر واقع گردد.
1- مراجعه به پزشك به طور منظم، در تمام دوران بارداری و انجام آزمایشهای پزشكی، كمك بزرگی در پیشبینی ضایعات احتمالی میكند.
2- مادران باید در جلوگیری از بیماریهای مسری بویژه سرخجه در سه ماهه اولیه دوران بارداری بسیار بكوشند. همچنین ابتلاء والدین به بیماری سیفلیس در كودك نارساییهای هوش ایجاد میكند.
3- اعتیاد والدین به مشروبات الكلی از عوامل موثر در عقب ماندگی ذهنی است. بخصوص مادران باید از استعمال مواد مخدر و دخانیات خودداری كنند.
4- مسمومیتهای دوران بارداری و وارد شدن ضربه بر شكم مادر، به خصوص در ماههای آخر بارداری موجب عقب ماندگی ذهنی میگردد.
5- با توجه به زیانهای جبران ناپذیر اشعه ایكس و رادیواكتیو، مادران باید از انجام آزمایشهای رادیولوژی به ویژه در ماههای اولیه بارداری خودداری كنند (مگر در صورت نیاز مبرم و تحت نظر پزشك).
6- مادران با رژیم غذایی مناسب و كافی میتوانند از ایجاد ناهنجارها جلوگیری كنند، زیرا سوء تغذیه و كمبود ویتامینهای ضروری ممكن است موجب ایجاد عقب ماندگی ذهنی گردد.
7- مادران در تأمین بهداشت جسم و روان بكوشند و حتی الامكان اضطراب و پریشانی به خود راه ندهند، زیرا اضطرابها و هیجانات ناگهانی و مستمر در دوران بارداری، موجب ایجاد تغییرات در غدد داخلی میشود و باعث عقب ماندگی و ركود ذهنی در كودك میگردد.
8- پدران نیز مسئوولیت ایجاد تسهیلات لازم، به خصوص فراهم كردن آرامش روانی و عاطفی مادر را به عهده دارند.
9- مراجعه به مراكز مشاوره ژنتیكی برای افرادی كه میخواهند ازدواج كنند بویژه در موارد ازدواج خویشاوندی و یا بالا بودن سن مادر و خانوادههایی كه دارای یك فرزند عقب مانده یا معلول هستند از ضروریات است.
ج) نقش خانواده در آگاهی دادن به جوانان در زمینه ازدواج : از مهمترین انتخابهای دوره جوانی، انتخاب همسر است، در مكتب اسلام به ازدواج و انتخاب همسر، بسیار اهمیت داده شده است. ازدواج و تشكیل خانواده از نظر بهداشت روانی اهمیت فراوان دارد. خانوادهها باید به فرزندان خود تفهیم كنند كه ازدواجی موفق و پایدار است كه زن و مرد هر دو موقعیت خود را درك كنند و درصدد تطبیق شرایط خود با نیازهای خانواده و مخصوصاً كودكان برآیند. یكی از علل عمده اختلالات روانی در كودكان و نوجوانان، گسسته شدن روابط خانوادگی یا اختلافات شدید بین اعضای خانواده است. شكی نیست كه در ازدواج، سازش دائمی و صبر و گذشت فراوان لازم است.
مهمترین عوامل توافق در ازدواج عبارتند از : 1- رشد عاطفی و فكری 2- تشابه مذهبی 3- تشابه علایق ، انتظارات و طرز تفكر 4- تشابه تحصیلی و طبقاتی.
مشخصههای بهداشت روانی و شخصیت سالم
در زندگی و روابط انسانها، معیارهایی وجود دارد كه به بهداشت روان كمك مینماید و در زیر به برخی از آنها اشاره میگردد:
1- صداقت در رفتار : افرادی كه بین نیت درونی آنها با رفتار بیرونیشان هماهنگی بیشتری باشد از سلامت روانی بهتری برخوردارند. و در غیر این صورت سلامت روانی به خطر میافتد، مثلا فردی كه دروغ میگوید بخش زیادی از انرژی روانی او صرف فاش نشدن دروغ خواهد شد.
2- پذیرش ضعف و شكستهای خود: جهت كمك به بهداشت روان لازم است شكستها را به عدم تلاش نسبت دهیم نه به عدم توانایی.
3- انعطاف پذیری: زندگی اجتماعی پستیها و بلندیها ، بدیها و خوبیها، خیرها و شرّها، را دارد، لذا لازم است انسان ظرفیت پذیرش تغییرات را داشته باشد، زیرا باعث كمك به بهداشت روان میگردد.
4- توانایی نه گفتن: در مقابل خواستههای غیر منطقی خود و دیگران توانایی «نه گفتن» را داشته باشیم و كارها را براساس رضایت خاطر درونی خود انجام دهیم نه به خاطر رضایت دیگران.
5- داشتن قاطعیت: رفتار قاطعانه را روزانه تمرین كنیم و بدون عصبانیت و پرخاشگری و با استفاده از ارتباط كلامی مناسب از حق خود دفاع نماییم.
6- دوری از فرضهای غلط ذهنی : فردی كه با خوش رویی با دیگران رفتار نمیكند، این مسأله باعث میشود كه دیگران نیز همان واكنش را با او داشته باشند، لذا به این تصور در میآید كه دیگران از او بدشان میآیند و او را دوست ندارند.
7- ورزش : ورزش علاوه بر این كه امید به زندگی بهتر را بیشتر میكند، بلكه زنجیره تفكرات منفی را نیز قطع میكند.
8- سازگاری مناسب اجتماعی : فرد سالم، ارتباط گرم و صمیمانهای به دیگران دارد، سعی میكند به دیگران احترام گذاشته و به احساسات آنها با صمیمت و مهربانی پاسخ دهد.
9- داشتن هدف در زندگی : یك فرد سالم، فلسفة زندگی خود را می شناسد و زندگی را پوچ و بیمعنی نمیداند ، برای زندگی خود ارزش قایل بوده و بیهوده زندگی خود را فدای امور بیارزش نمیكند.
10- حركت برای پیشرفت: تلاش و كوشش لازم را داشته باشیم اما انتظار كامل بودن در تمام زمینهها را نداشته باشیم، لذا آنچه مهم است تلاش به اندازه توانایی است.
11- خود كارآمدی و خودگردانی: خود كارآمدی، ارزیابی فرد از توانایی خود در انجام یك تكلیف است. خود گردانی مستلزم توانایی فرد در تأثیر گذاری بر رفتار خود به جای واكنش مكانیكی در برابر محیط است (كدیور ، 1382).
12- ابراز احساسات: احساسات مثبت مانند شادی و محبت و احساسات منفی از جمله خشم، نگرانی و اضطراب را درون فكنی و سركوب نكنیم و بدون رفتار پرخاشگرانه آنها را ابزار كنیم.
13- درك توانایی خود و دیگران: نقاط قوت و ضعف خود را بشناسیم و سعی در شناختن نقاط قوت و ضعف دیگران داشته باشیم. توانایی عفو و گذشت را داشته باشیم و همیشه برای اشتباهات خود را سرزنش نكنیم چون سرزنش باعث كاهش اعتماد به نفس و عزت نفس افراد میشود.
14- احترام به دیگران: به دیگران احترام بگذاریم، چون این امر باعث میشود كه دیگران نیز به ما احترام بگذارند و امكان انگیزش و تقویت محیطی فراهم گردد.
15- داشتن یك نگرش مثبت: نسبت به دوستان ، همسالان و بزرگسالان دید مثبتی را پیدا كنیم، چون نگرش خوب به بهداشت روان كمك میكند.
16- احساس امنیت و آرامش خاطر: افراد سالم دچار اضطراب و نابسامانی دائمی فكری نیستند. آنها دلواپس نیستند و از آینده و اتفاقات هراسی ندارند. آنها با بردباری و احساس امنیت با وقایع روبرو میشوند و برای آنها راه حل منطقی پیدا میكنند (چوهن ، 1991).
17- داشتن اعتماد به نفس و احساس كفایت: اعتماد به نفس ، داشتن نگرش مثبت به تواناییهای خود می باشد كه رابطه تنگاتنگی با احساس كفایت دارد. این كه كسی به خود و تواناییهای خود اعتماد داشته باشد و بگوید من میتوانم این كار را انجام دهم و مشكلات را از پیش پا بردارم حاكی از داشتن بهداشت روانی است (پورمقدس ، 1367).
اصول كلی برای بالا بردن اعتماد به نفس
1- بجای انتقاد كردن، بچهها را تشویق كنید.
2- به بچهها فرصت دهید تا مسوولیت كارهای خود را به عهده گیرند و خود تصمیم گیرنده باشند.
3- با هر بچهای برخورد خاص و ویژهای داشته باشید و او را انسان كامل دانسته و با دیگر بچهها مقایسه نكنید.
4- اعمال بچهها از خودشان جدا است و بدون توجه به شكستها و موفقیتها، بچهها باید بدون قید و شرط پذیرفته شوند.
5- بچهها را در آغوش بگیرید، بفشارید، لمس كنید، ببوسید و با آنها ارتباط فیزیكی داشته باشید. اگر این كار را بكنید آنها یاد میگیرند كه خودشان را دوست داشته باشند.
6- با دقت به حرفهای فرزندانتان گوش دهید.
7- به جای مچگیری سعی كنید با انجام كارهای مثبت آنها را غافلگیر كنید و به یادشان بیاورید كه چقدر دوست داشتنی هستند.
8- والدین باید الگوی انسانی باشند كه برای خود احترام می گذارد.
9- بچهها را تشویق كنید تا دوستان خود را به منزل دعوت كنند.
10- به بچههای خود از سن شش یا هفت سالگی مسووليّت بدهید تا توانایی انجام كارهای خود را بالا ببرند.
چگونه به بهداشت روانی خود كمك كنیم؟
1- درك و یافتن زمینههای آسیب پذیری: شناخت موقعیتهایی كه شما را خشمگین میكند یا واكنش تندی در شما ایجاد میكند، میتواند شما را در برابر فشارهای روانی محافظت كند. اگر افراد خاص شما را خشمگین میسازند، یا باید از آنها دوری گزینید یا بكوشید دریابید، چه چیزی در آنان وجود دارد كه شما را این قدر ناراحت میكند. سعی كنید علت ناراحتی خود را دریابید تا بتوانید موقعیت یاد شده را به صورت تازهای ببینید.
2- مدیریت زمان : از بار زیاد سنگین دوری كنید. با گنجانیدن زمان كافی برای استراحت، آرامش، خوابیدن، خوردن، تمرین كردن و اجتماعی شدن ساعاتتان را تنظیم كنید. برای دوری از دلتنگی و فقدان تمركز و به خاطر تربیت پذیری زمان، مطالعه را قطع كنید (چاندرا ، 2006). نویسنده معتقد است مدیریت زمان از استرس و اضطراب شدید جلوگیری میكند و بدین وسیله باعث تضمین بهداشت روانی افراد میگردد.
3- انجام به موقع كارها: هر كاری را به موقع انجام دهید، چرا كه انجام به موقع فعالیتها از احساس درماندگی جلوگیری میكند. انجام هر كاری را یك كمی زودتر شروع كنید، زیرا این كار نه تنها باعث بالا رفتن اعتماد به نفس میشود بلكه باعث كمك به بهداشت روانی میگردد.
4- احترام به خود: قدر و منزلت خود را بدانید، زیرا تجربه نشان داده است افرادی كه به خود ارزش قائل اند، تواناییهای خود را خوب تشخیص میدهند، نه خود بزرگ بیناند و نه خود كم بین و این امر به بهداشت روانی آنها كمك میكند.
5- پذیرش نقاط قوت و ضعف: انسان سالم، انسانی است كه بداند در چه زمینههایی ضعف عمده دارد، آنگاه سعی كند كه متناسب با تواناییهایش نقاط ضعف خود را جبران كند. نیز چنین فردی لازم است نقاط قوت خود را تشخیص دهد و در پی تقویت این نقاط بر آید، زیرا این امر به بهداشت روانی وی كمك مؤثری مینماید.
6- داشتن استدلال مافوق قراردادی: به نظر كلبرگ افرادی این استدلال را دارند كه به رشد شناختی كافی دست یابند و معیارها و قوانین اخلاقی را درونی كنند، زیرا این استدلال به بهداشت روانی كمك زیادی میكند.
7- برقراری روابط صمیمانه با دیگران: صمیمت نوعی تعهد درونی نسبت به برقراری روابط و ادامه آن است، زیرا همه ما به اطمینان خاطری كه از جانب دیگران تأمین میشود، نیاز داریم، لذا از راه در میان گذاشتن نگرانیهای خود با افراد مجرب و بزرگترها، میتوانید بیشتر مشكلات خود را سادهتر و روشنتر نمایید.
8- كمك به موقع از دیگران : تقاضای كمك از دیگران، خود نشانگر پختگی عاطفی است نه اینكه نشانه ضعف آگاهی و ناتوانی است. انسان در هر سنی باشد به راهنمایی و مشورت دیگران نیازمند است.
9- حذف خطاها: فرد باید شرایطی را كه رفتار نامطلوب در آن رخ میدهد شناسایی كند و عوامل خارجی ایجاد كننده رفتار را مورد بررسی قرار دهد. قبل از اصلاح رفتار باید مشخص كرد چه رفتارهای نامطلوبی را میخواهیم، حذف كنیم و چه رفتارهای مطلوبی باید جایگزین آن گردد.
10- داشتن دید مثبت: حالات عاطفی خوشایند مانند خنده، خوشحالی ، لذت و شادی را داشته باشید، به امور مختلف زندگی یك گرایش مثبت را نشان دهید ، خظ مشیهای خود را انتخاب كنید و بدانید چه چیزی برای شما بیشترین ارزش را دارد.
نتیجه گیری و ارائه راه حلها
هدف اصلی بهداشت روان، پیش گیری از وقوع ناراحتیها و اختلالهای جزئی رفتار است و ارتقای سلامت، بهترین شكل بهداشت روانی است. در این زمینه لازم است جامعه از طریق آموزشهای رسمی و غیر رسمی از ابتلای جمعیت سالم به بیماریهای روانی جلوگیری كند و افراد را علیه بیماریها واكسینه كند، زیرا علاج واقع، قبل از وقوع باید گردد والدین به عنوان اولین معلم كودكان وظیفه خطیری نسبت به انسان سازی و حفاظت از بهداشت روان و شخصیت فرزندان دارند. والدین ابتدا باید نیازهای اساسی فرزندان از جمله بازی، احترام، مسؤولیت و پذیرش در گروه را مورد توجه قرار دهند و زمینه را برای تأمین هر یك از آنها فراهم سازند. پدر و مادر باید جو خانه خود را اصلاح و بهبود بخشند، یعنی حالت گرم – پذیرا بر خانه خود حاكم كنند، زیرا ایجاد جوّی از ترس، تهدید، اضطراب و فشار روانی بر سلامت روانی كودكان آسیب وارد میكند. والدین باید سعی كنند در خانواده محیطی حاكی از صلح، صفا و صمیمیت را بوجود آورند، زیرا اگر فرزندان قبول داشته باشند كه خانواده آنها را میپذیرد، احساس ارزش و احترام میكنند. در یك كلام، والدین باید الگوی نمونه عملی در مسایل عقیدتی، اجتماعی ، دینی و مذهبی باشند.